عشق چیه؟

سر کلاس درس معلم پرسید:هی بچه ها چه کسی می دونه عشق چیه؟


هیچکس جوابی نداد همه ی کلاس یکباره ساکت شد همه به هم دیگه نگاه می کردند ناگهان لنا یکی از بچه های کلاس آروم سرشو انداخت پایین در حالی که اشک تو چشاش جمع شده بود. لنا 3 روز بود با کسی حرف نزده بود بغل دستیش نیوشا موضوع رو ازش پرسید .بغض لنا ترکید و شروع کرد به گریه کردن معلم اونو دید و

برای خواندن به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

گفت و گو با خدا

گفت و گو با خدا 
در رویاهایم دیدم که با خدا گفت و گو میکنم 
خدا از من پرسید پس تو می خواهی با من گفت و گو کنی ؟
در پاسخش گفتم اگر وقت دارید...خدا خندید:
وقت من بی نهایت است 
پرسیدم چه چیز بشر شمارا سخت متعجب میسازد؟
خدا پاسخ داد کودکی شان
*اینکه آنها از کودکی شان خسته می شوند و عجله دارند که بزرگ شوند و بعد دوباره پس از مدتها آرزو میکنند که کودک باشند"
*اینکه آنها سلامتی شان را از دست می دهند تا پول به دست آورند  و بعد پولشان را از دست میدهند تا دوباره سلامتی خود را به دست آورند"
*اینکه با اضطراب به آینده می نگرند و حال را فرا موش میکنند
و بنا بر این ؛
⇐نه در حال زندگی می کنند و نه در آینده⇒
*اینکه آنها به گونه ای زندگی میکنند که گویی هرگز نمی میرند و به گونه ای می میرند که گویی هرگز زندگی نکرده اند"
دست های خدا دستانم را گرفت برای مدتی سکوت کردیم
و من دوباره پرسیدم :
به عنوان یک پدر می خواهی کدام درس های زندگی را فرزندانت بیامورند؟
او گفت :
*بیاموزند که آنها نمی توانند کسی را وادار کنند که عاشقشان باشد ؛ همه ی کاری که آنها می توانند بکنند این است که اجازه دهند خودشان خودشان دوست داشته باشند"
*بیاموزند که درست نیست خودشان را با دیگران مقایسه کنند "
*بیاموزند که فقط چند ثانیه طول میکشد تا زخم های عمیقی در قلب آنان که دوستشان داریم ، ایجاد کنیم
اما سالها طول می کشد تا آنزخم ها را التیام بخشیم"
* بیاموزند که ثروتمند کسی نیست که بیشترین ها را دارد ؛ کسی است که به کمترین ها نیاز دارد"
* بیاموزند که آدمهایی هستند که آنها را دوست دارند فقط نمی دانند که چگونه احساساتشان را نشان دهند"
* بیاموزند که دونفر میتوانند با هم به یک نقطه نگاه کنند و آن را متفاوت ببینند "
*بیاموزند  که کافی نیست فقط آنها دیگران را ببخشند◆بلکه آنها باید خود را نیز ببخشند◆"
من با خضوع گفتم از شما بخاطر این گفت و گو متشکرم
آیا چیز دیگه ای هست هست که دوست دارید فرزندانتان بدانند ؟
خدا لبخند زد و گفت :
《 فقط اینکه بدانند من اینجا هستم ، همیشه》

شب و غم

باران ببار...

باران ببار که دلم غمگین است
                       
اشک بریز که دلم سنگین است
    
ابر ببار که آسمان دلگیر است
                       
ماه  بتاب که دلم  تاریک  است

۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩ ۩۞۩  دوستت دارم  ۩۞۩۩۞۩۩۞۩۩۞۩

ادامه نوشته

یکم حرف دل

๑۩۞۩    به نام افریننده عشق    ۩۞۩๑

یکم حرف دل

فاصله بین من و تو  شده اندازه زمین و اسمون ،گوش ندادی حرفامو گفتی بهم عشق ما

 خیلی وقته که شده تموم

من خواستم بکنم از تو دلو،با همون چشای خیسم گفتم بهت باشه برو

ولی هر جا میری اینو از یادت نره،یکی تو روز و شباش فقط اسم تورو میبره

یادته روزای اول تو میگفتی دوسم داری بی حد بی اندازه ،پس چی شد الان منو پس زدی پیدا کردی یه عشق تازه

دل من گرفته از دست تو ای عاشق بی احساس ،با کارات نذاشتی واسه من بال پرواز

..............................................................................

کاش میدانستم دل بستنم به تو اینهمه دردسر خواهد داشت

آنوقت حتی به تو نگاه هم نمیکردم چه برسد به این که عاشقت بشوم

من که گفته بودم اگر میخواهی روزی مرا فراموش کنی مرا وابسته خود نکن

گفتی تا اخرین روز زندگیت با من میمانی

تو که هنوز زنده ای ولی چرا با من نیستی؟؟

شاید هم ان کسی که من میشناختم مرده تو یک ادم جدید هستی با قلب سنگی

کاش حال و روزم را میفهمیدی ،لعنتی فراموش کردنت هم عذاب آور است

دیگر قلبم فقط میتپد دیگر عاشق نمیشود دیگر احساس ندارد مرده اند،همان روز که

گفتی مرا دیگر نمیخواهی ،زمین و اسمان دور سرم میچرخید فقط زیر لب میگفتم

این حق من نیست،این حق من نیست ،بیمعرفت



๑۩۞۩     خیلی بی وفایی     ۩۞۩๑


برای دیدن مطالب به ادامه مطلب برید...نظر یادتون نره

ادامه نوشته

عشق دوباره

وانمود کردم به همه  */*  که خیلی سخته نبود غمت */*  رفتنو دل بریدنت

وانمود کردم به همه */*  که دیگه اشتیاقی نیست */*  واسه دوباره دیدنت!

یه جور نشون دادم که نه */*  یه اتفاق عادی بود

همون دوتا درد دلم */* واسه خودش زیادی بود

یه جوری گفتم که همه */* بهم میگن بی عاطفه

میگن که حرف امروزت */* با دیروزت مخالفه

اما شبا یواشکی */* وقتی که هیشکی نیست پیشم

گوشیمو روشن میکنم */* به عکس تو خیره میشم

دیگه منم و غربت */* اشکای بی امون من

به کی بگم دیوونتم */* به کی بگم تنگ دلم

اما شبا یواشکی */* وقتی که هیشکی نیست پیشم

گوشیمو روشن میکنم */* به عکس تو خیره میشم

دیگه منم و غربت */* اشکای بی امون من

به کی بگم دیوونتم */* به کی بگم تنگ دلم

به کی بگم ، به کی بگم ، تنگ دلــــــــــم

مدتیه عوض شدم  */* انگار یه آدم دیگه ام

هرکی میپرسه یادشی */* دارم بهش دروغ میگم

دلم نمیخواد هیچکسی */* چیزی بدونه از غمم

همین غرور لعنتی */* تورو جدا کرده ازم

هیشکی خبر نداره از */* دقیقه های غربتم

اینجوری وانمود شده */* که بی تو خیلی راحتم

ادامه نوشته

عاشقانه ها

من ترانه می سرایم

تو ترانه می نوازی

در ترانه های من اشک است و بی قراری

یک بغل از ارزوهای محالی…

تا ابد چشم انتظاری…

فکر پایان و جدایی…

ترسم از این است که شاید

در نگاهت من بیابم ردی از یک بی وفایی…

๑۩۞۩ بی وفا دوســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــتت دارم ۩۞۩๑

به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

داستان عاشقانه بسیار غمگین

 داستان عاشقانه بسیار غمگین


شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت ....

به ادامه مطلب بروید...

ادامه نوشته

اس ام اس معرفت و بی معرفتی


تو ای سمبل معرفت ! کجایی ؟ سلام
این هم رسم توست ، دوستی بی کلام
ندیدم کسی ، هیچ مانند تو
یک روز خوب ، یک روز بد … بی مرام

جملات زیبا, معرفت, اس ام اس معرفت, اس ام اس با مرام


ادامه نوشته

عاشقانه

عاشقانه

تو را که دارم دنیا مال من است
دیگر آرزویی ندارم ، همان یک آرزوی من ، همیشه با تو بودن است
صدای تپشهای قلبم ، هنوز باور ندارم که عاشقم
هنوز باور ندارم که بدون تو هیچم
اگر تو نباشی ...
آری عزیزم ... میمیرم
تو را که دارم ، عشق را با تمام وجود حس میکنم
لطافت عشق را لمس میکنم ، برای چند لحظه نفس را در سینه حبس میکنم
و یک نفس فریاد میزنم عشق من دوستت دارم
نمیدانم باور کرده ای که تنها تو را دارم 
باز هم میگویم عزیزم ، تو آنقدر خوبی که من لیاقت تو را ندارم
درهای قلبم را بر روی همه بسته ام
هنوز در شور و شوق این عشق به حقیقت پیوسته ام
وقتی که فکر میکنم که با توام 
نه معنی تنهایی را میدانم و نه حس میکنم که خسته ام
اینک که دارم برایت از احساسم نسبت به تو مینویسم
میدانم لحظه ای که آن را برایت میخوانم تو با شنیدن این احساس اشک میریزی
پس همین حالا خواهش قلبم را بپذیر و اشک نریز ،
اینها همه حرف دلم بود عزیز
من که گفتم اشک نریز ، پس چرا اینک چشمهایت شده خیس؟
قطره های اشکت بر روی قلبم ریخته
قلبم با تمام وجود طعم شیرین عشق را با تو چشیده
نمیدانی چقدر خاطر تو برایم عزیزه
تا به حال یار وفاداری را مانند تو ندیده
تو را که دارم دنیا مال من است،
دیگر آرزویی ندارم چون همان یک آرزویم که تو بودی به حقیقت پیوسته است!

ادامه نوشته

دوستت دارم

دوستت دارم

میخواهم از تو بگویم

بی آنکه در جستجوی قافیه باشم

در شب ها که میگویند عزیزترین شب های خداست

میخواهم از تو بگویم

از تو که عاشقانه دوستت دارم و میدانم که دوستم داری

با ساده ترین کلمات

همرا با همین اشکی که دارد می غلتد و فرو می افتد

میخواهم بگویم دوستت دارم

امشب نه میخواهم از آسمان برایت خورشید بیاورم

نه میخواهم ستاره ها را برایت بچینم

و نمیخواهم به شهر آرزو ها و رویا ها بروم

فقط ساده و با صداقت

همراه با شاهدی صادق

از اعماق جانی سوخته

با چشمانی بارانی

میخواهم بگویم دوستت دارم

و میخواهم بگویم این نه سختی است که تنها بر زبان آید

من تقدس عشقت را

بر کرامت وجودم نشانده ام

و اگر سراسر وجودم زبان باشد

یکسره خواهد گفت :

دوســـــــــــــــــــتت دارم

شعر عاشقانه

شعر عاشقانه

یک شب که توی خواب بودم

از این عالم جدا بودم

به فکر عشقی نبودم

راحت بودم رها بودم

تو اومدی تو زندگیم

گفتی میخوام با تو باشم

گفتی میخوام کنار تو از آدما جدا باشم

گفتم نمیتونه دلم

گفتی منم مثله توام

از آدما خسته شدم

دنباله راهه چاره ام

گفتی که چاره ام تویی

مرحم زخم من تویی

میدونستم میدونستم میدونستم ، که تو هم مثله همه ی آدما قلبم رو تنها میزاری

شایدم مثله همه غم روی غمهام بذاری

ولی بازم نمیدنم که چی شد

نمی دونم که چى شد

یهو شدى عزیزم

تا به خودم اومدم

دیدم برات میمیرم

حالا که عاشقت شدم

پشتمو خالی میکنی ؟

رفتی حالا حق دلو از کی بگیرم ؟

حالا که دیوونتم تنهام میذاری ؟

اینه رسمش؟

حالا که زندگیمی تنهام میذاری؟

مگه نامسلمونی ؟ خدا نداری ؟!

اینه رسمش؟

یه کمی که فکر کنی میبینی جز من نداری

اینه رسمش؟

اینه رسمش

اگه بذاره روزگار از زندگیت میرم کنار

میرم که ثابت کنم عاشقتم دیوونه وار

تو گریه های زار و زار سپردمت به روزگار

این از خودم گذشتن رو پای خاطر خواهیم بذار

عکس های خودم